آیا می دانستید توی زبان آذری باشی میتونه باشی نباشه؟ مثلا کوچه باشی همیشه به این معنی نیست که توی کوچه باشی، بلکه به معنی سر کوچه میتونه باشه
آیا می دانستید توی زبان آذری باشی میتونه باشی نباشه؟ مثلا کوچه باشی همیشه به این معنی نیست که توی کوچه باشی، بلکه به معنی سر کوچه میتونه باشه
آیا میدونستین من میتونم به هفت زبان زنده دنیا چت کنم؟ جدی میگم، البته به عوامل مختلفی بستگی داره مثلا پیچیدگی جملات یا اهمیت صحیح بودنش از نظر نگارشی اما مهمترینش اینه که مترجم گوگل چقدر توانایی داشته باشه و در دسترس باشه حتما، پس نه پس انتظار داشتی من از خودم این کارو انجام بدم؟ شمایی که خودتم زبان مادری رو از یکی دیگه یاد گرفتی سر همچین چیزی به من گیر نده لطفا 😑
با اینکه زیاد شیرین بیان نمیخورم ولی احساس میکنم آدم شیرین زبانی هستم یعنی بیان شیرینی دارم
شیرین عقل هم خودشونن
البته اینو مردم بهم نمیگن ولی خب این روزا زیاد نمیشه به حرف مردم اعتماد کرد ... اون روزا هم زیاد نمی شد به حرف مردم اعتماد کرد. در آینده هم نمیدونم بشه یا نشه پس حرف مردم اونقدر ها هم مهم نیست
خلاصه منظور دویست سال از دویست سال پیش جلوترم، دویست سال !
یعنی قدرت تخریب روانی اون موی درازی که از داخل کوکو سبزی در میاد با قدرت تخریب اون آقایی که میاد تلویزیون و ساعت ها بحث و مذاکره میکنه در مورد قیمت خودرو و اینجور چیزا داره رقابت میکنه بعد اونوقت میگن چرا کوکوسبزی دوست نداری ها؟
چرا میوه میخوری ولی ناهارتو نمیخوری ... آخه خواهر مادر من، من اگه یه لورد ایرانی پولدار گردن کلفت که قایق دویست و پنجاه هزار دلاری داره و کفش هزار دلاری میپوشه نیستم به من افسرده ی روان گسیخته ی عصبانی چه ربطی داره؟
در عوض یه ادویه ای توش میزنن که توی هر رستورانی نیست و اسمش حشره کشه ددت ... بابامم که برداشته آشپزخونه رو پر پودر ددت کرده از دست مورچه ها.
میدونی اگه یه دستگاهی بسازن که بشه باهاش از آدما کپی گرفت من از تو حتی یه دونه هم کپی نمی گیرم میدونی چرا؟ میدونی چرا؟ چون می خوام یه دونه ی زندگیم همیشه یه دونه بمونه
ببین ... فرق من و تو اینه که از من توی هر نه میلیارد نفر یه دونه وجود داره، ولی از تو توی هر نه میلیارد نفر یه دونه وجود داره اگر اینجوری نبود که احتمالا از هر کدوممون توی هر نه میلیارد نفر دو تا وجود داشت ... میفهمی چی میگم یا نه؟
بیست سال گذشت و من بیست و هشت سالم شده ، ولی اینجا کسی نیست منو اونجوری آدم حساب کنه
خیلی عجیب زندگیم پیش میره جلو، چون یه شبه آدم شدم انگاری یهو
من خیلی وقتا بیکارم، بیا یه پاکت شیر بده بخورم
تا که زدم لبی به شیر، شانس عالیه من کیک هم رسید 😐
روانی هم خودشونن ، بریم فضا یا بسه برگردیم؟
از وقتی فهمیدم همون زمانی که من پشت لیموزین دارم توی خیابون میچرخم ممکنه یکی پیاده باشه که بیشتر از من لیاقت و سزاواری لیموزین رو داره
دلم میخواد اینقدر بیرون امن بود که پیاده روی می کردم یا با دوچرخه می گشتم ... اما مجبورم، مجبور میفهمی؟
البته تا حالا سوار لیموزین نشدم ولی مجبور که هستم.
حالا شاید مجبور نیستم سوار لیموزین بشم ولی بالاخره مجبورم به یه چیزایی خب، شما چی؟ مجبور نیستی کلا؟
😐
بزرگی را گفتند ما را نصیحتی نما، آن بزرگ یکی زیر گوش طرف خوابانید ...
طرف گفت : چرا میزنی؟ بزرگ گفت : مگر بزرگی فقط به حرف است؟ یادت باشد بزرگی فقط به حرف و ادعا نیست.
طرف یکی زیر گوش بزرگ خوابانید و گفت : ای فلان فلان شده ( فحش های سانسور شده )، نسبت بزرگی را راوی داستان به تو داده بود، من فقط مسئول گفتن ما را نصیحتی نما بودم، دفعه بعد هم دست روی من بلند کنی میگیرمت همینجا له و لورده میکنم.
بزرگ داستان با چشمانی پر از اشک از محل حادثه متواری شده و پند بزرگی از این داستان گرفت و پس از خواندن این داستان در وبلاگ ما با لبخندی زیبا بر لبان خود گفت: دفعه بعدی توی داستان کتک کاری بشه من میدونم و تو ای راوی تقلبی.
سپس نویسنده این داستان افزود : اینا الکی بود، راوی کجا بود، بزرگ کجا بود، طرف کجا بود ... اینارو من بی غرض نوشتم یه چیزی نوشته باشم همینجوری 😐
در دنیایی که شاید اینترنت نقش اساسی در خوشحالی برخی انسان ها بازی می کند. ترومن یک شخصیت مجازی واقعی محسوب می شود که میخواهد خودش و دوستانش خوشحال باشند.
دلیلی برای لبخند زدن بساز حتی اگر دلیلی برای خندیدن نباشد. مخاطبانی که از وبلاگ ما استفاده می کنند سعی کنند خوشحال باشند و خوشحال کنند.